سلام
حزب.گروه.جمعیت.ائتلاف.جبهه!مستقل.غیر مستقل.متحد.غیر متحد.متخصص.غیرمتخصص.اصلاح طلب.اصول گرا. اینها همه عناوینی هستند که به معنای واقعی کلمه کاربرد ندارند.مثلا یعنی آیا اگر کسی اسمش در جامعه مهندسین نباشد دیگر مهندس نیست؟! یا همینطور در مورد دیگر لیست های صنفی.یا اگر به اصول مان پایبند باشیم دیگر به دنبال اصلاحات در موانع و نقایص نیستیم؟! به بهانه ی انتخابات اخیرهشتمین مجلس شورای اسلامی دیدم بد نیست این مسئله را بررسی کنم. مشکل اینجاست که اصلا ایده ی تشکیل احزاب و گروه ها در جامعه ای مانند ایران از پایه اشکال دارد.اگر به تنها جامعه ای که ایرانی ها بیشترین آشنایی را با آن در ظاهر دارند (به دلایل مختلف من جمله همان دلیلی که آنها نیز با ما آشنایند)یعنی امریکا نگاهی بیندازیم تا قدری این مسئله روشن می شود.جامعه امریکا در مباحث سیاسی اقتصادی... همیشه خود را در قالب دو حزب بزرگ دیده است .این دو حزب نه از سر اختلاف سلایق که از متفاوت بودن تفکر.نگاه.آرمان و شاید مهمترین عامل پایه های اقتصادی مختلف بوجود آمده اند.یکی خود را متکی بر تولیدات تسلیحات نظامی می بیند و دیگری بالکل توی عالم دیگریست.خلاصه اینکه یک چنین پایه هایی به همراه عوامل دیگر است که موجب به وجود آمدن یک پشتوانه ی ملی مردمی هم می شود. به علاوه اینکه اگر حزبی سر کار است دیگری بیکار نمینشید. تئوری میریزد.مشکلات را برسی می کندو راه حل ارائه می دهد.بهتر بگیم :به حزب مقابل کمک می کند که موفق شود .این تبلیغ برای خودش هم هست.اما آنها که با نگاه مسحور شده و مرعوب شده ی غرب داعیه ی حزب گرایی را در ایران سر دادند خیلی سطحی به این امر نگاه کردند.احزابی که اگر 1 روز بودجه ی مقرره ی خود را از دولت و از هر سوراخ دوست و دشمنی که فکرش را بکنید نگیرند دیگر وجود ندارندو حاضرند تنها برای رسیدن به قدرت و نه خدمت از هر کاری و خرجی دریغ نکنند.احزابی که فقط خودشان. خودشان را قبول دارند. نان شان همه در یک سفره است.عقایدشان از پایه یکی است. اختلافات شان در بسیاری موارد از سلیقه شان نشات می گیرد. فقط در زمان انتخابات آن هم با دادن خشک و خالی لیستی از اسامی دیده می شوند و اگر سوابق شان را بنگری می مانی که اینها که تا همین چند روز پیش ضد هم بودند حالا چطور با هم شده اند. و احزابی که برای اینکه جا انداخته شوند صدا و سیما باید هر روز اخباری را ازشان توی حلقمان بریزدکه مثلا آنها را مردمی جلوه دهد! آن هم نه برنامه ای و نه راهکاری بلکه فقط مذاکرات با افراد که آیا درلیست ما باشند یا خیر.همه ی این احزاب نه تنها به سود مملکت نیستند که فقط انرزی هدر می دهندو... . جالب اینجاست که در انتخابات اخیر بعضی اشخاص در چند لیست نامشان به چشم می خورد که این کار وجود فلسفی این لیست ها را بی معنا تر می کند. جالب تر آنکه آنها که قبلا با هم بودند بعد از گذشت یک دوره فهمیدند که نه مثل اینکه آبشان تو یک جوب نمی رود که باز هم این امر یعنی پایه و اساسی غیر از مذاکرات شفاهی و کم ارزش برای قرارگیری دریک لیست وجود ندارد و نباید به صرف آن اعتماد کرد.وجود شرایطی که در بالا ذکر شد در کشورمان موجب می شود که فعالیت گروهها در ایران بی معنا باشد و همین باعث بوجود آمدن فرد گرایی در عرصه های مختلف مملکت شده است.با همه ی این اوصاف همه بدانند که ما در انتخابات شرکت می کنیم و رای می دهیم اما بدانید ادامه ی این روند که هرروز بر تعداد احزاب اسمی اضافه شودنه تنها به صلاح نیست.که در دراز مدت به جای رونق دادن به انتخابات از شور و شوق آن می کاهد.
به قول آن بنده خدا: ما را کجا می برند؟
متشکرم
با نام خدا.سلام
28 سال دارد.سال 77 مهندسی صنایع شریف قبول می شود.می گن سهمیه شاهد داشته ولی باز هم تیریپ درس خونی بوده .در دانشگاه هم آنطور که خوندم فعال بوده و گویا مسئول بسیج دانشجویی شریف هم شده بوده است.خب پس باید از این تحرکات سیاسی هم کم نکرده باشد.اینطور که از شواهد بر میاد برای اینکه از پایه قوی باشه کارشناسی رو 6 ساله میگیره !.کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی را هم از علامه طباطبایی می گیرد البته نه از خود ایشان بلکه از دانشگاهشون! حالا ما یه چیزی می گیم ولی کم هم الکی نیستا.در سال 81 هم که محمود احمدی نزاد می شود شهردار تهران او می شود مشاور جوان شهردار و بعد هم رئیس گروه مشاوران جوان شهردار. یحتمل از قبل همدیگر را می شناخته اند.او مدیریت فرهنگسرای خاوران را هم در همین دوره در کارنامه ی خودش دارد.خب بالاخره بسیجی هم بوده و دستی هم در فرهنگ داشته.با رئیس جمهوری احمدی نزاد بخت باز هم با او یار بوده است.یک جورایی ارتقای مقام واینها ! می شود رئیس گروه مشاوران جوان رئیس جمهوری.همان گروهی که در ابتدا خاتمی بنای آن را در ریاست جمهوری گذاشت.در انتخابات سوم شوراها هم با تشکیل حزب رایحه خوش خدمت والبته هم کمی استفاده از نام رییس جمهوری و دلخوری ظاهری وی بعد از استعفا از مشاوری او پا به عرصه ی انتخابات گذاشت اما بخت با او یار نبود.ولی خللی در کار او ایجاد نشد.به هر حال یک تجربه بود.سالهای 84 بود که بر پایه ی دانش صنعتی خود و به عنوان نمایندگی زیاست جمهور طی حکمی از طرف قلعه بانی مدیرعامل سایپا به عضویت در هیئت مدیره ی سایپا در می آیدو در اوایل سال 86 بود که به سمت مدیر عاملی پارس خودرو در آمد .در آنجا خوب خودش را نشون می دهد و کارش می گیرد در طی یک سال پارس خودرو دستخوش تحولات خوبی می شود و سهام شرکت چند بار رکورد قیمت را می شکنند و خلاصه کارکنان پارس خودرو هم راضی. کار به اینجا ختم نمی شود همین اواخر بود که وقتی وزیر جدید صنایع تصمیم به کنار گذاشتن قلعه بانی گرفت گزینه ی اش برای در دست گرفتن این کارخانه کسی جز او نبود.البته غالب شخصیت های صنعتی هم با توجه به نتیجه ی عملش در پارس خودرو به این امر راضی بودند .خدا هم ان شا لله از نتیجه ی عمل ما راضی باشد!! این را هم اضافه کنم که این تنها گوشه ای از واقعیت بود.
اگر کمی حواستاتن جمع بوده باشد و روزها از دور و اطراف خود با خبر بوده باشید. او را می شناسید. بله! مهرداد بذر پاش.او هم با این سوابق به نوع خود یک نخبه است. گرچه شیب تصاعدی رشد و ترقی مهرداد در متن بالا همچین کم هم نیست . اما خب بالا خره شدنی است. گرچه اعطای همه ی این مناصب هم بدون مخالفت نبوده ولی من به این کاری ندارم.فرضیه ی قوم و خویش بازی را هم بذارین کنار .خودتون هم میدونین که صحت نداره.حرف من اینه: شخص رییس جمهوری طی مدتی که ما می شناسیمش (دروغ چرا؟ از شهرداری) با توجه به جوان بودن خودشان توجه خوبی هم به استفاده از عناصر جوان. فعال پر نشاط و با ایده های نو .دارند. این را نشان داده اند.گرچه شروع خوبی است. اما سوال من این است:
آیا تمام جوانان دارای چنین استعداد و توانایی فرصت و اجازه ی رسیدن به چنین قله هایی را می یابند؟ یا بهتر بگوییم تمام آنان فرصت به ظهور رساندن قابلیت های خود را پیدا می کنند؟ آیا مسئولان به همه این افراد اعتماد می نمایند؟ جواب این سوالات در آمار نشت نشا ها موجود است. و همچنین می توانید به مخترعین جوانی رجوع کنید که طرح هاشان مانده است در بین برگه های بایگانی. یا آنها که به دلیل نبود امکانات نمی توانندحتی طرح ها شان را به ظهور برسانند. اما عجله نکنید . باز هم فکر کنید. متشکرم
یا مظلوم
امام جماعت رفت به قنوت.من هم. شروع کردم :اللهم صل علی فاطمه وابیها و بعلهاو؟
ناگهان امام به سجود رفت.من هم . وحسرت (( و بنیها )) بر دلم ماند. با خودم گفتم شاید می خواستند بگویند :
ما هنوز هم مظلومیم.
یا رحمه الله الواسعه. یا ابا عبدالله.
سلام
1-حضرت آیت حق مجتهدی درگذشت.
2-فیدل کاسترو از قدرت کناره گیری کرد.
این دو اصلا چه ربطی به هم داشت؟ این کجا و آن کجا؟ فیدل اما پس از قریب به نیم قرن نشان می دهد که دیگر توان آن سخنرانی های 8 ساعته را ندارد و با آنکه او با تنفر از امریکا خو گرفته اما برادرش رائول نشانه هایی از تمایل به ارتباط با ایالات متحده را در خود دارد. آیا مردم کوبا پس از این راه طولانی مسیر خود را عوض خواهند کرد؟ آیا فیدل با این مرگ سیاسی تمام می شود یا مردم باز هم او را ادامه می دهند؟و در هر صورت عاقبت این جامعه که با وعده های فیدل به دنبال رفاه برابر در کمونیست می گشت و حالا به فقر برابر رسیده چه خواهد شد؟
واما بعد.شیخ جلیل ما مجتهدی مدرسه را بنیان نهاد که نه تنها تا حالا مردان انسان سازی همچون آیت الله استادی را در خود پرورش داده و بعد این نیز با ادامه ی را ه این فقیه مجاهد یک کارخانه ی انسان سازی است.مردی که می ماند .گرچه جسمش نیست.
آیا این دو قابل مقایسه اند؟ هرگز!
حق
صبح در اتوبوس دارم می آیم .مردی که در مرسدس بنز سی 280 کمپرسور خود مشغول عوض کردن آهنگ کلاسیک خود است زد روی ترمز که مبادا به پیرمردی بزند که ظاهرش را می شد با 5 هزار تومان خرید. به آسمان نگاه میکنم صحنه ی ابر و باد دل انگیزی ایجاد شده است. عجب نقاشی زیبایی ! آن هم روی لطیف ترین اشیا . کارگران شهرداری از اول صبح دارند بوته های کوچک گل های بهاری را می کارند بلکه در بهار شهر زیبا شود. 4تا جوون با سر و وضع غریبی مثل برادران کارتون لوک خوش شانس کنار هم راه می روند.باز سرم را بالا می آورم نقاشی عوض شده است لحظه به لحظه تغییر می کند.فوق العاده است. صدای خش خشی می آید. کارگری در بالا ترین نقطه ی یک گنبد نیمه کاره مشغول جوشکاریست. کلاغی سعی می کند بااستفاده از باد کمتر بال بزند بلکه شیوه ی عقاب شدن را بیاموزد. باز هم آسمان آبی نقش دیگری دارد. الله اکبر ! من امروز خدا را دیدم!
سلام
دیشب رییس جمهور در گفتگوی زنده بامردم از مستکبران جهان خواست خود را برای ملت ایران لوس نکنند! با وجود اینکه گزارش البردعی (که ما هنوز نمی دانیم چرا با وجود اینکه دکتر است دارد مثل خیلی از مردم تو آزانس کار می کند!!) حاکی حمایت از برنامه های اتمی ایران داشت اما رسانه های تحت نفوذ غرب طبق معمول روند خفه خون گرفتن یا گند زدن تو خبر را دنبال کردند ضمن اینکه بر خلاف همیشه نشست خبری آقا سعید جلیلی را هم پخش نکردند. ودر اولین اقدام مراجع رسمی 3 کشور امریکا وانگلیس و فرانسه بر ادامه ی فشار ها بر ایران اصرار ورزیدند(که خدا بگم الهی جز جیگر بگیرن!!) حالا البته این گزارش البرادعی نشون داد که چلو جوجه ها کار خودشو کرده و فعلا تا اینجا خوب پیش رفتیم .اما باید ببینیم آیا این قضیه ان شائ الله تو مجمع عمومی سازمان ملل هم به نفع ما جلو میره وآیا بالا خره یه مرد اهل عمل پیدا میشه که بره این پرونده ی فلان فلان شده رو یه جوری از شورای امنیت بکشه بیرون یا ....! البت اینم باس اضافه کنم که واقعا اون 6 تا مسیله که البرادعی داده بود برای حل خیلی هم آسون نبودن ها من وقتی خودم دیدم گفتم که بابا واقعا این مسایل در حد فول پروفسورهاست که اونا در کمال نامردی تو امتحان پایانترم داده بودن نمیگن یه دفعه اگه ما رد میشدیم چی میشد؟!!! با همه این حرف ها احمدی نزاد گفت که آقا دیگه لوس بازی رو بذارین کنار! بیاین عین بچه های خوب با هم بازی کنیم!! میرین شیطونی می کنین دوباره دعوامون میشه بعد میزنیمتون میرین مامانتونو میارین!! بسه دیگه بچه بازی! آفرین! به قول شاعر : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست کار خود می کنی و زحمت ما افزایی !!!!!